معرفتشناسی جنسیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
معرفتشناسی جنسیت؛ | |||
[[فمینیسم]]، به عنوان یك جنبش اجتماعی كه برای احقاق [[حقوق زنان]] و تثبیت موقعیت و منزلتهای اجتماعی [[زنان]] است در عرصههای گوناگون علمی اثرگذار بوده است. یكی از این عرصهها، بحث معرفتشناسی است. طرفداران این جنبش، اصول معرفتشناسی خاصی را پذیرفته و بر پایه این اصول، دیدگاههای خاصی در باب مسائل اجتماعی، سیاسی و علوم تجربی اتخاذ كرده اند. از این نظر، بررسی معرفتشناسی فمینیستی برای فهم دیدگاههای طرفداران [[فمینیسم]] اهمیت بنیادی دارد و نگاهی به مبانی معرفتشناسی آنها مدخل خوبی برای آشنایی با موضعگیریهای فلسفی- اجتماعی میباشد. | |||
معرفتشناسی یا نظریه معرفت، شاخه ای از فلسفه است كه به بررسی سرشت معرفت، اقسام معرفت و منابع معرفت میپردازد. معرفتشناسان، از چیستی معرفت و شرایط آن بحث كرده و آرای گوناگون در این باره مطرح كرده اند. این، جریان معرفتشناسی رسمی بوده است. معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]، شورش علیه این جریان است و باید آن را در سیاق نقد و رد معرفتشناسی رسمی فهمید. به عبارت دیگر، طرفداران [[فمینیسم]] با معرفتشناسی رسمی سر ستیز دارند و آرای شان در مقایسه با آن قابل فهم و ارزیابی است. نقطه آغاز معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]، طرح مجدد پرسش از معرفت با اندكی تغییر است. | |||
در واقع، معرفت شناسان [[فمینیسم|فمینیست]] با ادعای عدم واقع نمایی معرفتشناسی رسمی در صدد اثبات وجود جهت گیری [[مردانه]] در معرفتشناسی رایج برآمده اند و در پی آن با تأكید بر تأثیر عوامل اجتماعی و [[جنسیت]] و نیز تأثیر ارتباط و همدلی بر معرفت و برتری دیدگاه [[زنانه]]، پایه های معرفتشناختی خویش را بنا كردهاند. | |||
[[فمینیست|فمینیستها]] بر این باورند كه سؤالها، نظریهها، مفاهیم، روششناسیها و داعیههای معرفتی دانش متعارف كه فرض میشود، فراغت ارزشی [[جنس و جنسیت|جنسیتی]] دارند، در حقیقت درك مخدوش و ناعادلانه هم از طبیعت و هم از زندگی اجتماعی به دست دادهاند. علاوه بر این، تجربه های مرتبط و مبتنی بر جهان اجتماعی [[زن|زنان]] در دانش اثبات گرایی حذف یا در بهترین حالت دست كم گرفته شدهاند. از منظر رویكرد [[فمینیست|فمینیستی]]، معرفت دارای خصلتی محلی، موقعیتی، بسترگرا و تاریخی است و نه موجودیتی جهان شمول و فرابستری باشد. | |||
معرفتشناسی و فلسفه علوم [[فمینیست|فمینیستی]] شیوه هایی را مطالعه میكند كه در آن [[جنسیت]] برفهم [[زنان]] از دانش، موضوع شناسا و رویههای پژوهش و استدلال تأثیر میگذارد. فلسفه علم [[فمینیست|فمینیستی]] استدلال میكند كه رویههای دانش مسلط، [[زنان]] را به شیوههای متفاوت از زندگی اجتماعی محروم میكند. مانند طرد آنها از فرآیند پژوهش، انكاركردن آنها از اقتدار معرفت شناسانه، كوچك شمردن سبك ها و شیوههای شناخت [[فمینیست|فمینیستی]] دانش؛ تولید نظریاتی در مورد [[زن|زنان]] كه آنها را به مثابه موجودات پست، غیرطبیعی و نابهنجار نشان میدهند، تولید نظریاتی در مورد پدیدههای اجتماعی كه فعالیت و منافع [[زن|زنان]] را كم رنگ جلوه می دهد؛ تولید دانشی كه برای اقشار ضعیف سودمند نیست و یا صرفاً جنسیت و یا سایر سلسله مراتب اجتماعی را تقویت میكند. | |||
به نظر میرسد، گام اول برای ایمن سازی جامعه اسلامی مان در برابر هجمه اندیشههای غربی از جمله [[فمینیسم]]، شناخت دقیق این مكاتب است كه افزون بر اینكه از جمله مطالبات نظام اسلامی است، از رسالتهای نهادهای تحقیقاتی، دانشگاهها و حوزههای علمیه نیز به شمار میآید؛ به ویژه این كه معرفتشناسی، حوزه ای مهم در مبارزات [[فمینیست|فمینیستی]] محسوب میشود و شناخت آن، مقدمه تقابل گفتمانی اندیشه اسلامی و جریان [[فمینیست|فمینیستی]] است. در هر حال، این مقاله میكوشد با روش تحلیلی و با استفاده از منابع كتابخانهای، دیدگاههای [[فمینیست|فمینیستها]] درباره معرفت را توضیح داده و مورد نقد قرار دهد. از این رو، پس از تبیین دیدگاههای معرفت شناختی [[فمینیسم|فمینیستی]]، به نقد آن میپردازد. | |||
با این سوال اساسی آغاز میکنیم که آیا در ادبیات دینی با همین سبکی که [[فمنیستها]] معتقدند که دیدگاه [[زنانه]] داریم و دیدگاه [[مردانه]] و اینها با هم متفاوتند؛ آیا ما در ادبیات دینی هم چنین چیزی داریم؟ آیا میتوانیم بگوییم که در ادبیات دینی هم معرفتشناسی [[زنانه]] داریم و شناخت [[زنان]] با شناخت [[مردان]] متفاوت است و چون متفاوت هستند، فرض بگیریم قضاوت اخلاقی [[زنان]] با قضاوت اخلاقی [[مردان]] متفاوت است؟ در بررسی این مساله، میتوان هم دیدگاه انتقادی به نظریه [[فمنیستی]] داشت و هم دیدگاه اسلام را مطرح کرد. | با این سوال اساسی آغاز میکنیم که آیا در ادبیات دینی با همین سبکی که [[فمنیستها]] معتقدند که دیدگاه [[زنانه]] داریم و دیدگاه [[مردانه]] و اینها با هم متفاوتند؛ آیا ما در ادبیات دینی هم چنین چیزی داریم؟ آیا میتوانیم بگوییم که در ادبیات دینی هم معرفتشناسی [[زنانه]] داریم و شناخت [[زنان]] با شناخت [[مردان]] متفاوت است و چون متفاوت هستند، فرض بگیریم قضاوت اخلاقی [[زنان]] با قضاوت اخلاقی [[مردان]] متفاوت است؟ در بررسی این مساله، میتوان هم دیدگاه انتقادی به نظریه [[فمنیستی]] داشت و هم دیدگاه اسلام را مطرح کرد. | ||
خط ۵۹: | خط ۷۰: | ||
برای اینکه بفهمیم بحث طرح دیدگاه اندیشمندان مسلمان بحث کاملاً مفصلی است، اما ما در این جا فقط طرح دیدگاه اجمالی اندیشمندان را ارائه دادیم | برای اینکه بفهمیم بحث طرح دیدگاه اندیشمندان مسلمان بحث کاملاً مفصلی است، اما ما در این جا فقط طرح دیدگاه اجمالی اندیشمندان را ارائه دادیم | ||
جنبش [[فمینیسم]]، در دهههای ابتدایی خویش به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی مطرح بود اما در ادامه با ورود به مهمترین عرصههای نظری به ارائۀ نظریههای فلسفی، نقد فرهنگی و نظریههای فرهنگی پرداخت. معرفتشناسی، یکی از حوزههای فلسفی است که اندیشمندان [[فمینیست]] به آن ورود پیدا کرده و نظریه ارائه دادهاند. پرسش اصلی مقاله حاضر «بررسی و تبیین معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]» است. این مقاله با روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، ابتدا به تبیین مبانی معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] و سپس نقد آن میپردازد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مهمترین مبانی معرفتشناسی [[فمینیسم|فمینیستی]] عبارت است از: نقش [[جنسیت]] در معرفت، نقش عوامل اجتماعی سیاسی در معرفت و نقد عینیتگرایی علم. معرفتشناسان [[فمینیست|فمینیستی]] پس از واردکردن انتقاداتی بر معرفتشناسی رسمی، به ارائه نظریههای بدیل روی میآورند. تجربهگرایی [[فمینیست|فمینیستی]]، نظریه چشمانداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] است. معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسیهای این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاههای معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالشهای جدی روبروست. | |||
{{جعبه اطلاعات مقالات | |||
|تصویر= اسلام و مطالعات اجتماعی.gif | |||
|نویسندگان= فهیمه زارع چاهکوهی، محمد علی حاجی ده آبادی | |||
|عنوان مقاله=تبیین و بررسی معرفتشناسی فمینیستی | |||
|نام مجله= اسلام و مطالعات اجتماعی | |||
|سال چاپ= بهار 1397 | |||
|شماره مجله = شماره 20، صفحات 64 تا 96 | |||
|امتیاز مقاله=علمی - پژوهشی}} | |||
==مقدمه== | |||
==تبیین دیدگاههای فمینیستی درباره معرفت== | |||
هرگونه تبیینی از یك دیدگاه، وابسته به ایضاح مفاهیم كلیدی آن نظریه است. از این رو، ضرورت دارد تا در ابتدا مفاهیم اساسی بحث به اختصار اما به وضوح تبیین شود. که در | |||
* گفتار اول: به مفهوم شناسی پرداخته میشود. مفاهیم [[فمینیسم]]، معرفتشناسی، معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] توضیح و کامل شرح داده است. | |||
* گفتار دوم: مبانی معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] بررسی میشود. از دیدگاه [[فمینیسم]]، ضروری است كه با تأكید بر ساختههای [[زن|زنان]] در جهان، با این واقعیت كه شكلهای سلطه آمیز علم، این جهان ها را بر اساس یك دیدگاه [[مردانه]] ساخته است، مقابله كرد. معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]، تجارب [[زنان]] را جایگزین تجارب [[مردان]] به عنوان مبنایی برای معرفت قرار میدهد. بر اساس این رهیافت؛ [[زنان]] به دلیل داشتن تجربه كار مراقبتی، فهم برتری از جهان اجتماعی دارند. تقابل های دوگانه سنتی، نظیر تقابلهای ذهنی/ عینی، عقل/ احساس، واقعیت/ ارزش، متخصص/ غیرمتخصص و تفكیك بین فاعل شناسا و متعلق شناخت به عنوان بخشی از معرفتشناسی [[مردمحورانه]]، مردود است. پژوهشگر باید در همان موقعیت موضوع تحقیق قرار داشته باشد.در این قسمت به نقش [[جنسیت]] در معرفت، نقش عوامل اجتماعی و سیاسی در معرفت و نقد عینیتگرایی علم پرداخته میشود. | |||
* گفتار سوم: نظریههای معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]: با توجه به انتقادهایی كه [[فمینیست|فمینیست ها]] بر معرفتشناسی علوم معاصر وارد دانستهاند، درمقام پیشنهاد، راه حلهایی را برای بهبود وضع معرفتشناسی علمی و به تبع آن، روش شناسی علمی مطرح كردهاند. انتقاد اساسی این است كه معرفتشناسی علمی، سوگیری [[مردانه]] داشته است. بنابراین، پیشنهاد اساسی نیز آن است كه باید این سوگیری مهار و زمینه ای فراهم شود كه از مواضع [[فمینیست|فمینیستی]]، به معرفتشناسی و روششناسی علمی بیندیشیم. اما [[فمینیست|فمینیستها]] در مقام صورت بندی چارچوب معرفتشناسی مورد نظر خود، یعنی معرفتشناسی [[جنس و جنسیت|جنسیتی]]، اتفاق نظر كامل ندارند، و پیشنهادهای متفاوتی را مطرح کردهاند. | |||
درحالی كه تجربه گرایان [[فمینیسم|فمینیست]]، اصول پوزیتویستی پژوهش بی طرف در ارزشگذاری را پذیرفتند و كار علمی موجود را به سبب ناتوانی در تطبیق با این ایدهآلها به نقد كشیدند، نظریه پردازان [[فمینیسم|فمینیست]] بر این باورند كه دانش، الزاماً باید به طور اجتماعی استقرار یافته و چشم اندازپذیر باشد؛ زیرا برخی چشم اندازها، ازجمله چشم اندازی [[فمینیسم|فمینیستی]]، از لحاظ معرفتشناسی ارجحیت دارند. اما، پسامدرنیست ها این سؤال را مطرح كردهاند كه آیا میتوان گفت: یك چشم انداز نسبت به دیگری ارجحیت دارد؟ و این امر آنها را به جاده نسبیگرایی هدایت كرد. توضیح هر یك از این سه رویكرد مفید مینماید. | |||
* الف- تجربه گرایی [[فمینیست|فمینیستی]] | |||
* ب- نظریه چشم انداز (دیدگاه) | |||
* ج- نظریه پُست مدرنیسم، | |||
این موارد را به طور کامل شرح میدهد. | |||
==نقد معرفتشناسی [[فمینیسم|فمینیستی]]== | |||
[[فمینیسم]] از منظر فلسفه علم، با اتخاذ رویكردی انتقادی و با واردكردن [[جنسیت]] به مثابه موضوع و همچنین ابزار تحلیل، شكلگیری امپریالیسم معرفتشناسی و روش شناسی علمی رایج را متأثر از ویژگیهای معرفتی [[مردانه]] میداند و از جنبه ایجابی و پیشنهادی، با اعتقاد به نوعی پلورالیسم روششناختی بر آن است كه ضمن بهرهگیری از تمامی رهیافتها و روشهای موجود باید ویژگیهای [[زنانه]] در معرفت را وارد علم و روششناسی علمی كرد و به این ترتیب، بنیان هژمونی [[مردسالار|مردسالارانه]] این رویكرد را واسازی و اصلاح نمود. | |||
اما در بین نظریهپردازان، این مسأله كه آیا [[فمینیست|فمینیست ها]] به معرفتشناسیهای خاص خود نیاز دارند، به شكلی انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهای زیادی در مورد این پرسش وجود دارد؛ آیا یك معرفتشناسیِ [[فمینیست|فمینیستی]] به سادگی میتواند معرفتشناسی مذكرمحور را به معرفتشناسی [[مؤنث]] محور تبدیل كند؟ آیا دانش [[فمینیست|فمینیستی]] یا علم [[فمینیست|فمینیستی]] یك تناقض در واژهها است؟ [[فمینیسم]]، چه نیازی به یك معرفتشناسی دارد؟ برای تبیین این سوالات مطالب در دو گفتار بیان میکند؛ | |||
* گفتار اول: نقد درون دینی | |||
* گفتار دوم: به نقد برون دینی پرداخته میشود. | |||
==نتیجهگیری== | |||
فعالیتهای نظری [[فمینیست|فمینیستها]] را در عرصه معرفتشناسی، میتوان در سه مرحله طبقهبندی كرد. | |||
* مرحله اول، به نقد علوم توسط [[فمینیست|فمینیستها]] اختصاص دارد كه هستۀ مركزی این انتقادات، مردانه بودن علوم و دانشها در ابعاد مختلف است. | |||
* در مرحله دوم، [[فمینیست|فمینیستها]] با مطالعه و بازبینی علوم در تاریخ اندیشه غربی، سعی میكنند جهتگیریهای [[جنس و جنسیت|جنسیتی]] را كه در عمق اندیشه غربی ریشه دوانده است، نشان دهند و از مردانگی علم پرده بردارند. پس از اثبات این جهت گیری و رد اعتبار علوم [[مردانه]]، مسأله طرح علومی معتبر برای جایگزینی با علوم [[مردانه]] مطرح میشود؛ اما از آن جا كه ریشه مشكلات علوم، جهتگیریهای نادرست معرفت شناختی تشخیص داده می شود. | |||
* در مرحله سوم، به بازبینی و نقد نظریات معرفتشناختی موجود میپردازند و نظریاتی را تحت عنوان معرفتشناسی [[فمینیسم|فمینیستی]] مطرح میكنند. با استفاده از اصول معرفتشناختی اتخاذ شده، [[فمینیست|فمینیستها]] میكوشند، علمی جایگزین با رعایت اصول معرفتشناختی [[فمینیست|فمینیستی]] و به دور از اشتباهات موجود در علوم [[مردانه]] ارائه دهند. تمام تلاش [[فمینیست|فمینیستها]] معطوف به این است كه | |||
* اولا، معرفت [[زنانه]] با معرفت [[مردانه]] متفاوت است؛ | |||
* ثانیا، معرفت زنانه امتیاز و ویژگی خاصی به معرفت [[مردانه]] دارد. بنابراین، ادعای اول آنها در باب معرفتشناسی این است كه معرفت با [[جنسیت]] متفاوت است. | |||
در پایان این كه، دستهبندی سهگانه معرفت شناسانه در پایان سده بیستم كم رنگ شده و مباحث تازهتر معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]] به چگونگی توصیف در هر كدام از این معرفتشناسی ها تمركز كرده است. به عبارت دیگر، بر مسائلی مانند این كه آیا نحلهها به خوبی به مثابه نظریات روششناسی و معرفتشناسیها نامگذاری شدهاند یا نه. طی دهۀ 1990 تفکر در فرآیندهای شناخت، شناسنده و شناخته شده، تا حدودی جایگزین تأکید بر این معرفتشناسیهای سهگانه شده است. | |||
==کلیدواژه ها== | |||
[[فمینیسم]]، معرفت، معرفتشناسی [[فمینیست|فمینیستی]]. | |||
==منبع== | |||
* [http://noo.rs/ZVF4E لینک نورمگز ] | |||
* [https://iranjournals.nlai.ir/handle/123456789/250855 لینک سامانه نشریات علمی ایران] | |||
* [https://journals.dte.ir/article_65944.html لینک سامانه مدیریت نشریات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم] | |||
* [http://jiss.isca.ac.ir/article_65944.html لینک فصلنامه اسلام و مطالعات اجتماعی ] | |||
[[رده:نظریهها]] | [[رده:نظریهها]] |
نسخهٔ ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۶
معرفتشناسی جنسیت؛ فمینیسم، به عنوان یك جنبش اجتماعی كه برای احقاق حقوق زنان و تثبیت موقعیت و منزلتهای اجتماعی زنان است در عرصههای گوناگون علمی اثرگذار بوده است. یكی از این عرصهها، بحث معرفتشناسی است. طرفداران این جنبش، اصول معرفتشناسی خاصی را پذیرفته و بر پایه این اصول، دیدگاههای خاصی در باب مسائل اجتماعی، سیاسی و علوم تجربی اتخاذ كرده اند. از این نظر، بررسی معرفتشناسی فمینیستی برای فهم دیدگاههای طرفداران فمینیسم اهمیت بنیادی دارد و نگاهی به مبانی معرفتشناسی آنها مدخل خوبی برای آشنایی با موضعگیریهای فلسفی- اجتماعی میباشد.
معرفتشناسی یا نظریه معرفت، شاخه ای از فلسفه است كه به بررسی سرشت معرفت، اقسام معرفت و منابع معرفت میپردازد. معرفتشناسان، از چیستی معرفت و شرایط آن بحث كرده و آرای گوناگون در این باره مطرح كرده اند. این، جریان معرفتشناسی رسمی بوده است. معرفتشناسی فمینیستی، شورش علیه این جریان است و باید آن را در سیاق نقد و رد معرفتشناسی رسمی فهمید. به عبارت دیگر، طرفداران فمینیسم با معرفتشناسی رسمی سر ستیز دارند و آرای شان در مقایسه با آن قابل فهم و ارزیابی است. نقطه آغاز معرفتشناسی فمینیستی، طرح مجدد پرسش از معرفت با اندكی تغییر است. در واقع، معرفت شناسان فمینیست با ادعای عدم واقع نمایی معرفتشناسی رسمی در صدد اثبات وجود جهت گیری مردانه در معرفتشناسی رایج برآمده اند و در پی آن با تأكید بر تأثیر عوامل اجتماعی و جنسیت و نیز تأثیر ارتباط و همدلی بر معرفت و برتری دیدگاه زنانه، پایه های معرفتشناختی خویش را بنا كردهاند.
فمینیستها بر این باورند كه سؤالها، نظریهها، مفاهیم، روششناسیها و داعیههای معرفتی دانش متعارف كه فرض میشود، فراغت ارزشی جنسیتی دارند، در حقیقت درك مخدوش و ناعادلانه هم از طبیعت و هم از زندگی اجتماعی به دست دادهاند. علاوه بر این، تجربه های مرتبط و مبتنی بر جهان اجتماعی زنان در دانش اثبات گرایی حذف یا در بهترین حالت دست كم گرفته شدهاند. از منظر رویكرد فمینیستی، معرفت دارای خصلتی محلی، موقعیتی، بسترگرا و تاریخی است و نه موجودیتی جهان شمول و فرابستری باشد.
معرفتشناسی و فلسفه علوم فمینیستی شیوه هایی را مطالعه میكند كه در آن جنسیت برفهم زنان از دانش، موضوع شناسا و رویههای پژوهش و استدلال تأثیر میگذارد. فلسفه علم فمینیستی استدلال میكند كه رویههای دانش مسلط، زنان را به شیوههای متفاوت از زندگی اجتماعی محروم میكند. مانند طرد آنها از فرآیند پژوهش، انكاركردن آنها از اقتدار معرفت شناسانه، كوچك شمردن سبك ها و شیوههای شناخت فمینیستی دانش؛ تولید نظریاتی در مورد زنان كه آنها را به مثابه موجودات پست، غیرطبیعی و نابهنجار نشان میدهند، تولید نظریاتی در مورد پدیدههای اجتماعی كه فعالیت و منافع زنان را كم رنگ جلوه می دهد؛ تولید دانشی كه برای اقشار ضعیف سودمند نیست و یا صرفاً جنسیت و یا سایر سلسله مراتب اجتماعی را تقویت میكند.
به نظر میرسد، گام اول برای ایمن سازی جامعه اسلامی مان در برابر هجمه اندیشههای غربی از جمله فمینیسم، شناخت دقیق این مكاتب است كه افزون بر اینكه از جمله مطالبات نظام اسلامی است، از رسالتهای نهادهای تحقیقاتی، دانشگاهها و حوزههای علمیه نیز به شمار میآید؛ به ویژه این كه معرفتشناسی، حوزه ای مهم در مبارزات فمینیستی محسوب میشود و شناخت آن، مقدمه تقابل گفتمانی اندیشه اسلامی و جریان فمینیستی است. در هر حال، این مقاله میكوشد با روش تحلیلی و با استفاده از منابع كتابخانهای، دیدگاههای فمینیستها درباره معرفت را توضیح داده و مورد نقد قرار دهد. از این رو، پس از تبیین دیدگاههای معرفت شناختی فمینیستی، به نقد آن میپردازد.
با این سوال اساسی آغاز میکنیم که آیا در ادبیات دینی با همین سبکی که فمنیستها معتقدند که دیدگاه زنانه داریم و دیدگاه مردانه و اینها با هم متفاوتند؛ آیا ما در ادبیات دینی هم چنین چیزی داریم؟ آیا میتوانیم بگوییم که در ادبیات دینی هم معرفتشناسی زنانه داریم و شناخت زنان با شناخت مردان متفاوت است و چون متفاوت هستند، فرض بگیریم قضاوت اخلاقی زنان با قضاوت اخلاقی مردان متفاوت است؟ در بررسی این مساله، میتوان هم دیدگاه انتقادی به نظریه فمنیستی داشت و هم دیدگاه اسلام را مطرح کرد.
انتقادات و اشکالات وارد بر دیدگاه معرفتشناسی فمنیستی و وجود ارتباط بین جنسیت و معرفت (با تعریفی که در بالا بیان شد):
اول اینکه اگر چه فمنیستها برای جلوگیری از آثار سوء سوگیری مردانهی معرفت، معرفتشناسی زنانه را مطرح میکنند و یک نوع معرفتشناسی پیشنهاد میدهند که به تعبیر خودشان مبتنی بر همدلی و ویژگیهای زنانه است، به خودشون هم اشکالاتی وارد است. اول اینکه آن چیزی که شما به عنوان ابزار معرفت معرفی میکنید با عرصههای معرفتی، غالباً ناسازگار است. زیرا وقتی تقسیمبندی متداول اندیشمندان را در بحث علوم مطرح کنیم، این علوم، یا علوم انسانی اند، یا علوم طبیعی هستند. ممکن است شما علوم اجتماعی را هم مطرح کنید که برخی معتقدند علوم اجتماعی جزء علوم انسانیاند و برخی علوم اجتماعی را از حیطه علوم انسانی خارج میکنند.
علوم انسانی یا از مقوله فلسفه هستند یا غیرفلسفی هستند. اگر علوم انسانی، فلسفی باشند و خصوصاً در فلسفه تحلیلی؛ چون دقت نظرهای تحلیلی و منطقی ضرورت دارد، ما نمیتوانیم خیلی برای همدلی نقش تعیین کنندهای را در نظر بگیریم. در واقع آن چیزی که شما به عنوان ابزار معرفتی معرفی کردهاید، نمیتواند با خیلی از تحقیقهای فلسفی ارتباط داشته باشد. در سایر عرصههای علوم انسانی هم غیر از بحث فلسفه، محقق دو موقعیت را پشت سر میگذارد: گاهی اوقات محقق در مقام کشف است و به دنبال این است که تصویر درستی از موضوع مطالعه برای خودش ایجاد کند. گاهی هم محقق در مقام دفاع است و در تلاش است تا از موضوع مورد نظرش دفاع کند. به تعبیر دیگر در مقام توجیه است. اگر محقق در مقام کشف باشد، حتی اگر برای همدلی در مقام فهم و کشف بتوانیم نقشی را در نظر بگیریم به هیچ وجه در مقام دوم که مقام توجیه و داوری و دفاع است که وابسته به شواهد بیرونی است، وابسته به شواهدی است که ما باید له یا علیه یک مطلب در نظر بگیریم، نمیتوانیم ملتزم به تاثیر همدلی باشیم. نهایتاً بگوییم ممکن است محقق در مقام کشف از همدلی و ارتباط به عنوان ابزار معرفتی استفاده میکند، اما قطعاً در مقام توجیه و داوری نمیتواند این کار را بکند. عرض کردیم یا در زمره علوم انسانیاند یا علوم طبیعی. در علوم طبیعی به این دلیل که دخالت عشق و همدلی، صرفاً در فرض تناسب بین عالم و معلوم است، اگر موضوع شناخت ما از زمره طبیعیات باشد، چون این تناسب و سنخیت رخ نمیدهد، فلذا باز هم نمیتوانیم برای شناخت همدلانه به عنوان ابزار معرفتی که فمنیستها مطرح میکنند، یک جایگاهی را در نظر بگیریم.
شاید بتوانیم راحتتر این طور بگوییم که معارف بشری، یا جزء معارف حصولیاند یا جزء معارف حضوریاند. اگر جزء معارف حضوری باشند، به این دلیل که هیچ واسطهای بین عالم و معلوم وجود ندارد، فرقگذاری و افتراق بین زن و مرد منتفی است. چون واسطه وجود ندارد و چیزی نداریم و در واقع، خود عالم، عین معلوم است. اگر هم معارف بشری، جزء معارف حصولی باشند، یا این معارف از جمله معارف عقلی است، چون شناخت عقلی کلیت دارد، کلیت: یعنی محدود به زمان و مکان و افراد خاص نیست؛ شناخت عقلی، دقیقاً به دلیل کُلیتش و عدم محدودیتش به زمان و مکان و افراد خاص، هیچ عنصری و لو جنسیت نمیتواند در آن دخالت داشته باشد. اگر هم معرفت حصولی ما از جمله معرفتهای تجربی باشد، ممکن است در فرایند تحقق و تجربه (همان چیزی که در بالا عرض کردیم مقام کشف است) به دلیل دخالت حواس ممکن هست که ما بگوییم که محقق، خودش مستقیماً دخالت میکند و ممکن است جنسیت در آن دخالت داشته باشد، سهمی داشته باشد؛ ولی این در مرحله شخصی بودن تجربه است، اما اگر بخواهید به آن اعتبار علمی بدهید، اعتبار علمی دادن به هر تجربهای، منوط به این است که به یک حدی از توافق بینالاذهانی برسد یعنی به یک حدی برسد که اجمالاً افراد آن را بپذیرند و قبول کنند. اگر بخواهد به آن حد برسد، باز هم شما نمیتوانید به دخالت جنسیت قائل شوید. هرچند ممکن است برای خود من، در آن شناخت تجربیام، جنسیّتم در آن دخالت داشته باشد و سهمی داشته باشد. این شناخت مبتنی بر جنسیت ممکن است برای خود من حُجیت داشته باشد؛ اما این یک شناخت علمی نیست. این یک شناخت تجربی است که فاقد ارزش علمی است. شناخت تجربیای که میخواهد علمی باشد باید به یک حدی از اجماع برسد. باید به یک حدی از توافق در جامعه علمی برسد که اگر بخواهد به حدی از توافق هم برسد، ما نمیتوانیم جنسیت را در آن مداخله دهیم. این اشکالی کلی بود بر دیدگاه فمنیستها در بحث داوری اخلاقی.
حال ببینیم در میان اندیشمندان مسلمان یا در دیدگاه اسلامی هم احتمال جنسیتی بودن معرفت وجود دارد یا خیر؟
در این بحث دو احتمال قابل طرح است: احتمال اول که مبتنی بر یک تحلیل دروندینی است که در آن علاوه بر اینکه التزام به تفاوت معرفتی زن و مرد را داریم، ضعف ابزاری شناخت عقلی زنان را هم در این احتمال اول ادعا میکنیم. [البته من چاوشی به شخصه چنین ادعایی ندارم و با دلایلی محکم میتوانم این ادعا را رد کنم] ما آیات و روایاتی داریم، حاکی از این نکته که زن و مرد، علیرغم اشتراکشان در برخورداری از ابزارهای معرفتی، ولی خطاهای شناختی زنان خصوصاً در زمینه عقلانی بیشتر است.
برای این ادعایمان باید به آیه شهادت رجوع کنیم. در آیه شهادت این گونه آمده است:
وَاستَشهِدوا شَهيدَينِ مِن رِجالِكُم ۖ فَإِن لَم يَكونا رَجُلَينِ فَرَجُلٌ وَامرَأَتانِ مِمَّن تَرضَونَ مِنَ الشُّهَداءِ أَن تَضِلَّ إِحداهُما فَتُذَكِّرَ إِحداهُمَا الأُخرىٰ: دو شاهد مرد را به شهادت بگیرید اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن.
در تحلیل این مطلب چنین میآورد: تا اینکه اگر یکی از دو زن، فراموش کرد دیگری به او یادآوری کند.
در این آیه وجه عدم تساوی شهادت زن و مرد، به "احتمال فراموشی" و به احتمال "ضلال" یکی از زنان، تعلیل شده است. بگذریم از اینکه بعضی از مفسرین در مورد ضِلال یا ضَلال نظرات متفاوتی دارند، برخی ضلال را به فراموشی معنا کردهاند و معتقدند ضلال در مقابل "فتُذکر" آمده است. پس معلوم است که ضلال به معنای فراموشی است، چون تذکر به معنای یادآوری است و این دو در مقابل هم آمدهاند. لذا انضمام شهادت دو زن به هم بخاطر این است که اگر یکی از آن دو فراموش کرد، دیگری به او یادآوری کند. از مباحث لغوی آن میگذریم که مثلاً ضمیر احداهما به چه چیزی برمیگردد، در اولی به چه و در دومی به چه چیزی برمیگردد؟
بعضی از علما، وجه دیگری را برای معنای ضلال ذکر کردهاند، ما در کتب معتبر لغوی، نسیان را در معنای ضلال نداریم، فلذا ما باید ضلال را به ضیاء معنا کنیم. برخی دیگر از مفسرین گفتهاند اگر در کنار این آیه، روایات را هم در نظر بگیریم، ازجمله خطبه 80 نهجالبلاغه که بهره کمتر زنها را تاییدی بر نقصان عقلشان میداند. بنابراین باید بگوییم زنان یک مقداری از جهت شناخت عقلی دچار مشکل هستند. ما روایتی داریم که میگوید وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، این روایت هم استناد کرده است به این آیه شهادت و گفته است زنان نقصان عقل دارند به دلیل اینکه شهادت یکی از آنها مشابه شهادت دیگری است. برخی از مفسرین هم از روایاتی که به این آیه استناد کردهاند، استفاده کرده و گفتهاند شناخت عقلی زنها متفاوت از شناخت عقلی مردهاست. تفاسیر دیگری هم داریم که در اینجا ذکر نمیکنیم.
مثلاً بعضی از مفسرین در علتهایی که برای ضلال مطرح کردندهاند، گفتهاند زنان دچار فراموشی میشوند، به این دلیل که حضور اجتماعی ندارند. یا به دلیل اینکه طبیعت زنانهشان، طبیعت انفعالی است، طبیعت عاطفی و احساسی است و غلبه این طبیعت زنانه باعث فراموشی میشود. که خوب ما اینها را فعلاً کاری نداریم. علاوه بر این روایت اول که به خود آیه استناد کرده بود، روایاتی هم داریم که به بحث کم بودن شناخت عقلانی زنها اشاره میکند. از جمله اینها روایتی است که از امام علی (ع) مالک ابن اعیان نقل میکند؛ که ایشان میفرمایند:
لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ بِأَذًی وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَی وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُول: زنها در قوای بدنیشان و در روانشان و در خِردشان ضعیف هست.
و بعد از روایت فوق چنین استفاده میکنند که شناخت عقلانی زنان متفاوت از مردان است. ما در مقابل این احتمال و در واقع با استناد به انواع شناخت، میتوانیم تقریر متفاوتی از بحث ارتباط جنسیت و شناخت ارائه کنیم. ما شناخت را صرفاً راهی برای کشف واقعیت خارجی میدانیم. به نظر میرسد دقیقاً به همین دلیل که راه برای کشف واقعیت خارجی میدانیم، میتوانیم آن را از تاثیر پیشفرضها و پیشزمینههای ذهنی مصون بدانیم.
دیدگاه اندیشمندان مسلمان
از میان اندیشمندان مسلمان طرفداران این دیدگاه فوق، طرفداران این رویکرد، بین اقسام شناخت تفکیک قائل شدهاند و گفتهاند: معرفت نسبت به واقع چند فرض مشخص دارد که در تمام فروضش تاثیر جنسیت در آن منتفی است. فرض اول شناخت عقلی است. این شناخت، همان چیزی است که در نقد دیدگاه فمنیستها ارائه کردیم. این شناخت عقلی، شناختی است، کلی، یقینی و ضروری. این شناخت چون به قضایای بدیهی برمیگردد احتمال خطا در آن حداقلی است و اگر هم خطا داشته باشد امکان بررسی و رفع آن خطا وجود دارد. این شناخت چون کلی است، همانگونه که پیشتر گفتیم محدود به زمان و مکان و افراد خاص نیست. پس اگر ما بخواهیم عنصر را در آن مداخله دهیم، با کُلّیتش منافات خواهد داشت. پس در شناخت عقلی در اموری که بناست عقلی مورد بررسی قرار بگیرند، نمیتوانیم دخالت جنسیت را بپذیریم.
فرض دومی که طرفداران این دیدگاه مطرح میکنند، بحث "شناخت تجربی" است. این شناخت اگر چه از حواس نشأت میگیرد، امکان مداخله محقق در آن وجود دارد. ولی همانگونه که گفتیم، احراز اعتبار علمی مشروط به این است که به یک حدی از توافق برسد؛ لذا نمیتوان عناصری مثل جنسیت را در آن دخالت داد.
فرض سوم معرفت شهودی است در این نوع معرفت، صرفاً اموری که در درون شخص هستند، متعلق علم حضوری و شهودی قرار میگیرند. پس بنا بر این که علم پیدا کنید، به نظر میرسد در این نوع معرفت هم ما در متن تجربه شهودی، چیزی از معنای زنانگی و مردانگی نداریم.
این دو احتمال، چه احتمال اول که بحث امکان خطای شناختی زنان خصوصاً در قوای عقلانی یعنی شناخت عقلی، امکان مداخله جنسیت را در شناخت عقلی منتفی نمیدانست. و چه در دیدگاه دوم که با رجوع به تقسیمبندی انواع معرفت و شناخت نتیجه میگرفت که جنسیت دخالت ندارد؛ بر خلاف دیدگاه اول اندیشمندان مسلمان، ما نمیتوانیم آنرا به عنوان دیدگاه مسلط و رایج اندیشمندان مسلمان بپذیریم.
برای اینکه بفهمیم بحث طرح دیدگاه اندیشمندان مسلمان بحث کاملاً مفصلی است، اما ما در این جا فقط طرح دیدگاه اجمالی اندیشمندان را ارائه دادیم
جنبش فمینیسم، در دهههای ابتدایی خویش به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی مطرح بود اما در ادامه با ورود به مهمترین عرصههای نظری به ارائۀ نظریههای فلسفی، نقد فرهنگی و نظریههای فرهنگی پرداخت. معرفتشناسی، یکی از حوزههای فلسفی است که اندیشمندان فمینیست به آن ورود پیدا کرده و نظریه ارائه دادهاند. پرسش اصلی مقاله حاضر «بررسی و تبیین معرفتشناسی فمینیستی» است. این مقاله با روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، ابتدا به تبیین مبانی معرفتشناسی فمینیستی و سپس نقد آن میپردازد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مهمترین مبانی معرفتشناسی فمینیستی عبارت است از: نقش جنسیت در معرفت، نقش عوامل اجتماعی سیاسی در معرفت و نقد عینیتگرایی علم. معرفتشناسان فمینیستی پس از واردکردن انتقاداتی بر معرفتشناسی رسمی، به ارائه نظریههای بدیل روی میآورند. تجربهگرایی فمینیستی، نظریه چشمانداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفتشناسی فمینیستی است. معرفتشناسی فمینیستی از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسیهای این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاههای معرفتشناسی فمینیستی هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالشهای جدی روبروست.
خطا در ایجاد بندانگشتی: /bin/bash: line 1: /usr/bin/convert: No such file or directory Error code: 127 | |
الگوی جعبه اطلاعات مقالات | |
---|---|
نویسندگان | فهیمه زارع چاهکوهی، محمد علی حاجی ده آبادی |
عنوان مقاله | تبیین و بررسی معرفتشناسی فمینیستی |
نام مجله | اسلام و مطالعات اجتماعی |
سال چاپ | بهار 1397 |
شماره مجله | شماره 20، صفحات 64 تا 96 |
امتیاز مقاله | علمی - پژوهشی |
مقدمه
تبیین دیدگاههای فمینیستی درباره معرفت
هرگونه تبیینی از یك دیدگاه، وابسته به ایضاح مفاهیم كلیدی آن نظریه است. از این رو، ضرورت دارد تا در ابتدا مفاهیم اساسی بحث به اختصار اما به وضوح تبیین شود. که در
- گفتار اول: به مفهوم شناسی پرداخته میشود. مفاهیم فمینیسم، معرفتشناسی، معرفتشناسی فمینیستی توضیح و کامل شرح داده است.
- گفتار دوم: مبانی معرفتشناسی فمینیستی بررسی میشود. از دیدگاه فمینیسم، ضروری است كه با تأكید بر ساختههای زنان در جهان، با این واقعیت كه شكلهای سلطه آمیز علم، این جهان ها را بر اساس یك دیدگاه مردانه ساخته است، مقابله كرد. معرفتشناسی فمینیستی، تجارب زنان را جایگزین تجارب مردان به عنوان مبنایی برای معرفت قرار میدهد. بر اساس این رهیافت؛ زنان به دلیل داشتن تجربه كار مراقبتی، فهم برتری از جهان اجتماعی دارند. تقابل های دوگانه سنتی، نظیر تقابلهای ذهنی/ عینی، عقل/ احساس، واقعیت/ ارزش، متخصص/ غیرمتخصص و تفكیك بین فاعل شناسا و متعلق شناخت به عنوان بخشی از معرفتشناسی مردمحورانه، مردود است. پژوهشگر باید در همان موقعیت موضوع تحقیق قرار داشته باشد.در این قسمت به نقش جنسیت در معرفت، نقش عوامل اجتماعی و سیاسی در معرفت و نقد عینیتگرایی علم پرداخته میشود.
- گفتار سوم: نظریههای معرفتشناسی فمینیستی: با توجه به انتقادهایی كه فمینیست ها بر معرفتشناسی علوم معاصر وارد دانستهاند، درمقام پیشنهاد، راه حلهایی را برای بهبود وضع معرفتشناسی علمی و به تبع آن، روش شناسی علمی مطرح كردهاند. انتقاد اساسی این است كه معرفتشناسی علمی، سوگیری مردانه داشته است. بنابراین، پیشنهاد اساسی نیز آن است كه باید این سوگیری مهار و زمینه ای فراهم شود كه از مواضع فمینیستی، به معرفتشناسی و روششناسی علمی بیندیشیم. اما فمینیستها در مقام صورت بندی چارچوب معرفتشناسی مورد نظر خود، یعنی معرفتشناسی جنسیتی، اتفاق نظر كامل ندارند، و پیشنهادهای متفاوتی را مطرح کردهاند.
درحالی كه تجربه گرایان فمینیست، اصول پوزیتویستی پژوهش بی طرف در ارزشگذاری را پذیرفتند و كار علمی موجود را به سبب ناتوانی در تطبیق با این ایدهآلها به نقد كشیدند، نظریه پردازان فمینیست بر این باورند كه دانش، الزاماً باید به طور اجتماعی استقرار یافته و چشم اندازپذیر باشد؛ زیرا برخی چشم اندازها، ازجمله چشم اندازی فمینیستی، از لحاظ معرفتشناسی ارجحیت دارند. اما، پسامدرنیست ها این سؤال را مطرح كردهاند كه آیا میتوان گفت: یك چشم انداز نسبت به دیگری ارجحیت دارد؟ و این امر آنها را به جاده نسبیگرایی هدایت كرد. توضیح هر یك از این سه رویكرد مفید مینماید.
- الف- تجربه گرایی فمینیستی
- ب- نظریه چشم انداز (دیدگاه)
- ج- نظریه پُست مدرنیسم،
این موارد را به طور کامل شرح میدهد.
نقد معرفتشناسی فمینیستی
فمینیسم از منظر فلسفه علم، با اتخاذ رویكردی انتقادی و با واردكردن جنسیت به مثابه موضوع و همچنین ابزار تحلیل، شكلگیری امپریالیسم معرفتشناسی و روش شناسی علمی رایج را متأثر از ویژگیهای معرفتی مردانه میداند و از جنبه ایجابی و پیشنهادی، با اعتقاد به نوعی پلورالیسم روششناختی بر آن است كه ضمن بهرهگیری از تمامی رهیافتها و روشهای موجود باید ویژگیهای زنانه در معرفت را وارد علم و روششناسی علمی كرد و به این ترتیب، بنیان هژمونی مردسالارانه این رویكرد را واسازی و اصلاح نمود.
اما در بین نظریهپردازان، این مسأله كه آیا فمینیست ها به معرفتشناسیهای خاص خود نیاز دارند، به شكلی انتقادی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهای زیادی در مورد این پرسش وجود دارد؛ آیا یك معرفتشناسیِ فمینیستی به سادگی میتواند معرفتشناسی مذكرمحور را به معرفتشناسی مؤنث محور تبدیل كند؟ آیا دانش فمینیستی یا علم فمینیستی یك تناقض در واژهها است؟ فمینیسم، چه نیازی به یك معرفتشناسی دارد؟ برای تبیین این سوالات مطالب در دو گفتار بیان میکند؛
- گفتار اول: نقد درون دینی
- گفتار دوم: به نقد برون دینی پرداخته میشود.
نتیجهگیری
فعالیتهای نظری فمینیستها را در عرصه معرفتشناسی، میتوان در سه مرحله طبقهبندی كرد.
- مرحله اول، به نقد علوم توسط فمینیستها اختصاص دارد كه هستۀ مركزی این انتقادات، مردانه بودن علوم و دانشها در ابعاد مختلف است.
- در مرحله دوم، فمینیستها با مطالعه و بازبینی علوم در تاریخ اندیشه غربی، سعی میكنند جهتگیریهای جنسیتی را كه در عمق اندیشه غربی ریشه دوانده است، نشان دهند و از مردانگی علم پرده بردارند. پس از اثبات این جهت گیری و رد اعتبار علوم مردانه، مسأله طرح علومی معتبر برای جایگزینی با علوم مردانه مطرح میشود؛ اما از آن جا كه ریشه مشكلات علوم، جهتگیریهای نادرست معرفت شناختی تشخیص داده می شود.
- در مرحله سوم، به بازبینی و نقد نظریات معرفتشناختی موجود میپردازند و نظریاتی را تحت عنوان معرفتشناسی فمینیستی مطرح میكنند. با استفاده از اصول معرفتشناختی اتخاذ شده، فمینیستها میكوشند، علمی جایگزین با رعایت اصول معرفتشناختی فمینیستی و به دور از اشتباهات موجود در علوم مردانه ارائه دهند. تمام تلاش فمینیستها معطوف به این است كه
- اولا، معرفت زنانه با معرفت مردانه متفاوت است؛
- ثانیا، معرفت زنانه امتیاز و ویژگی خاصی به معرفت مردانه دارد. بنابراین، ادعای اول آنها در باب معرفتشناسی این است كه معرفت با جنسیت متفاوت است.
در پایان این كه، دستهبندی سهگانه معرفت شناسانه در پایان سده بیستم كم رنگ شده و مباحث تازهتر معرفتشناسی فمینیستی به چگونگی توصیف در هر كدام از این معرفتشناسی ها تمركز كرده است. به عبارت دیگر، بر مسائلی مانند این كه آیا نحلهها به خوبی به مثابه نظریات روششناسی و معرفتشناسیها نامگذاری شدهاند یا نه. طی دهۀ 1990 تفکر در فرآیندهای شناخت، شناسنده و شناخته شده، تا حدودی جایگزین تأکید بر این معرفتشناسیهای سهگانه شده است.
کلیدواژه ها
فمینیسم، معرفت، معرفتشناسی فمینیستی.