معرفتشناسی جنسیت: تفاوت میان نسخهها
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''معرفتشناسی جنسیت'''؛ | '''معرفتشناسی جنسیت'''؛ تاثیر شرایط محیطی در معرفت. | ||
معرفت شناسی فمینیستی، حوزة نظری بسیار وسیعی است که یک سوی آن بر نظریة سیاسی و روابط قدرت تکیه دارد، و سوی دیگر آن ناظر به نظریههای جامعه شناختی و چگونگی شکل گیری معرفت در جامعههای معرفتی است.به عبارت دیگرمعرفتشناسی فمینیستی، شورش علیه معرفتشناسی رسمی است. نقطه آغاز معرفتشناسی فمینیستی، طرح مجدد پرسش از معرفت است. در واقع، معرفت شناسان فمینیست با ادعای عدم واقعنمایی معرفتشناسی رسمی درصدد اثبات وجود جهت گیری مردانه در معرفتشناسی رایج بودهاند و در پی آن با تأكید بر تأثیر عوامل اجتماعی و جنسیت و نیز تأثیر ارتباط و همدلی بر معرفت و برتری دیدگاه زنانه، پایههای معرفتشناختی خویش را بنا كردهاند. | |||
==معرفتشناسی== | |||
معرفت شناسی حوزه ای از فلسفه است که از معرفت بحث میکند.همچنین در آن به پرسش های مربوط به شرایط شناخت آدمی پرداخته می شود؛ سوال از چرایی شناخت؟ چگونگی شناخت؟و معیار تشخیص درستی و اعتبار شناخت؟ | |||
در سنت فلسفی این حوزه به طور معمول در کنار حوزه » هستس شناسی« و جدا از آن نام برده می شد. پس معرفت شناسی سوال از چگونگی و حدود شناخت است. به عبارت دیگر معرفت شناسی نظریه دانش است و مطرح می کند که چه چیزی به عنوان دانش شناخته می شود، دانش چه معیارهایی باید داشته باشد تا به عنوان معرفت مطرح شود.<ref>حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص6</ref> | |||
==پیشینه== | |||
بلحاظ تاریخى، معرفت شناسى فمینیسم از سال 1981م با پرسش خانم لـورین کـد «آیـا جنســیت ســوژه از جنبــۀ معرفتشــناختى در فرآینــد شــناخت اهمیــت دارد؟» آغــاز شــد و پاسخ هایى که در سال1983م به این پرسش دادهشد، نقشۀ جدیدی از ساحت معرفت شناسى ترسیم کرد. با تکیۀ معرفت شناسان فمینیست بر موقعیت سوژه و زمینـهای کـه وی درصـدد کسـب معرفت است، نگاه جدیدی به مقولهی معرفت در جهان پرپـیچ وتـاب معرفت شناسـى شـکل گرفت. از نظر فمینیستها، قدرت مردانه، تمام دانشها و گفتمانهای تاریخ را به سمت منافع مردان سوق داده است. بنابراین، برای درک ساخت تفاوت جنسیتی باید به شرایط دگرگونیها و تعاریف احساسات جنسی در گفتمانهای مختلف و نحوه تولید آنها توجه شود.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص53</ref> | |||
در | آغاز نظریه پردازیهای فمینیستی درباره جنسیت و معرفت را می توان واکنشی به حکم نقصان و ضعف عمل زن نسبت به مرد در فرهنگ غرب دانست که زمینهساز نظریات معرفت شناسانه فمینیسم شد. فمینیستهای موج دوم، نظام مردسالار را علت فرودستی زنان میدانستند. یکی از ابعاد این مردسالاری به خدمتگیری علم و دانش در راستای اهداف و منافع مردان بود. به همین سبب فمینیستها مدعی شدند که اول زنان باید علم مردسالار را نقد کنند و دوم مبارزه با کنار گذاشته شدن زنان از تحقیقات و علوم که یکی از جنبههای تسلط مردسالاری بر علم و دانش است، این اقدامات زمینههای رقم خوردن معرفت شناسی فمینیستی را ایجاد کر د.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص53</ref> | ||
بنابراین، مسئله معرفت و جنسیت از دو جنبه و با دو رویکرد، دغدغه فمینیستها شد؛ ا ول، رویکرد سلبی و انتقادی که فمینیسم میکوشد با شالوده شکنی تاریخ علم و فلسفه غرب از ماهیت مردانه آن پرده بردارد و راه را | |||
برای رهایی زنان بگشاید.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص54</ref>دوم، بعد ایجابی و اثباتی است که فمینیسم در آن سعی میکند علم و معرفت شناسی جدیدی فراهم آورد که به تجارت و نقطه نظرات زنان بپردازد و بر اساس تفکرات و گرایشات زنانه شکل گیرد.به عبارت دیگر معرفتشناسی فمنیست در بعد سلبی میکوشد ادعای عینت و بیطرفی علم را با تکیه بر مباحث انتقادی پستمدرنیسم رد کند و از سرشت و ماهیت مردانه علم، پرده بردارد و در بعد ایجابی سعی میکند به اثبات اجتماعی بودن معرفت، تأثیر جنسیت در معرفت و ارائه علم و معرفتشناسی جایگزین علم و معرفت شناسی مرسوم بپردازد.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص54</ref> | |||
معرفت شناسی فمنیسم به سرعت رشد کرد و دیدگاههای متفاوت با تاثیرپذیری از یکدیگر شکل گرفتند. تقسیم بندیهای متفاوتی از معرفت شناسی فیمنیسم با توجه به تفاوت دیدگاهها صورت گرفته است. اما خانم سندرا هاردینگ یکی از معرفت شناسان فمنیست آنها را به شکل علمی به سه رویکرد تقسیم کرده است معرفت شناسی تجربه گرا، پست مدرن و معرفت شناسی دیدگاهی.<ref>حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص7</ref> | |||
==مبانی معرفتشناسی فمنیست== | |||
===نقش جنسیت در معرفت== | |||
نقطه آغازین معرفتشناسی فمنیست طرح مساله نقش جنسیت در معرفت است.معرفتشناسان فمینیست معتقدند در «معرفتشناسى» مسألۀ فاعل شناسا و جنسيت اين فاعل، بسـيار تأثيرگذار است و بايد معرفتشناسان از خود بپرسند كه در تحليل مسألۀ معرفت، به معرفت چه کسی نظر دارند؛ معرفت مردان یا معرفت زنان؟. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص72-74</ref> | |||
== | ===نقش عوامل اجتماعى و سياسى در معرفت === | ||
معرفتشناسان معتقدند معرفت انسان در بستر اجتماع شکل میگیرد. به همین جهت عوامل اجتماعی، روابط قدرت و سیاست حاکم بر هر جامعهای در شکل گیری معرفت تاثیرگذار است. به عبارت دیگر فمینیستها با طرح تاثیر عوامل اجتماعی در معرفت به دنبال طرح تاثیر جنسیت در معرفت هستند.اینکه انسان در جامعه چه جایگاهی و موقعیتی دارد، چه احساسات و عواطفی دارد در حصول معرفت تاثرگذار خواهد بود. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص74-77</ref> | |||
===نقد عينيتگرايى علم === | |||
معرفتشناسان مدرن مدعی بوده، معرفت «ابژکتیو» و از لحاظ ارزشی کاملا بیطرف و غیرجانبدارانه به بررسی «سوژه» پرداختهاست.بنابراين، تفكيـك ميـان فاعـل شناسـايى و متعلـق شناسـايى و عينيت در معرفت، يعنى بهلحاظ ارزشى بیطرف بودن و دخالت ندادن ويژگىهای روانـى وعاطفى فاعل شناسايى در حصول معرفت، از عناصـر برجسـته معرفتشناسـى معاصـر اسـت.<ref>فضائلی، «حقوق خانواده در پرتـو معرفتشناسـى فمينيسـتى»، 1386ش، ص 84</ref> | |||
اما فمنیستها معتقدند پژوهش یک فرایند دوطرفه است و جـدايى فاعلشناسا از سوژه در فرآينـد شناخت هـدفى افسانهای، موهوم و دست نيافتنى است.آنـان معتقدنـد كـه دانـش از طريـق تعامل اجتماعی و زندگی در بطن جوامع و ارتباط با سوژه از طریق گـوش دادن،گفت وگو و صحبت كردن ايجـاد میشـود.بنابراین تفکیک فاعلشناسا از سوژه امری محال و غیرممکن است. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص77-79</ref> | |||
-===رویكرد رادیكال=== | |||
===رویكرد رادیكال=== | |||
[[فمینیسم رادیکال|'''فمینیستهای رادیكال''']] با رویكردی افراطی به مقوله جنسیتی، مشكل اصلی زنان را '''[[مرد|مردان]]''' معرفی میكنند. این زنان به «زنان ستیزهجو» معروف شدند. این معنا حكایت از روش خشن آنها میكند. این رویكرد ادعا میكند ریشه بیچارگی و سركوبی زنان توسط مردان در روابط جنسیتی اجتماعی در نظام [[پدرسالاری|'''پدرسالار''']] است. این رویكرد توسط فمینیستهای ماركسیسم دنبال میشود. فمینیستهای رادیكال باور دارند كه باید به ریشه اصلی این رویكرد مردانه حمله كرد و آن را نابود ساخت و از این طریق است كه میتوان این نظام مردسالارانه را ملغا كرد.<ref>امیری، نگاهی انتقادی به مبانی معرفتشناسی فمینیسم، 1386، ص 87</ref> | [[فمینیسم رادیکال|'''فمینیستهای رادیكال''']] با رویكردی افراطی به مقوله جنسیتی، مشكل اصلی زنان را '''[[مرد|مردان]]''' معرفی میكنند. این زنان به «زنان ستیزهجو» معروف شدند. این معنا حكایت از روش خشن آنها میكند. این رویكرد ادعا میكند ریشه بیچارگی و سركوبی زنان توسط مردان در روابط جنسیتی اجتماعی در نظام [[پدرسالاری|'''پدرسالار''']] است. این رویكرد توسط فمینیستهای ماركسیسم دنبال میشود. فمینیستهای رادیكال باور دارند كه باید به ریشه اصلی این رویكرد مردانه حمله كرد و آن را نابود ساخت و از این طریق است كه میتوان این نظام مردسالارانه را ملغا كرد.<ref>امیری، نگاهی انتقادی به مبانی معرفتشناسی فمینیسم، 1386، ص 87</ref> | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۶: | ||
تجربهگرایی فمینیستی، نظریه چشمانداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفتشناسی فمینیستی است. معرفتشناسی فمینیستی از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسیهای این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاههای معرفتشناسی فمینیستی هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالشهای جدی روبروست. | تجربهگرایی فمینیستی، نظریه چشمانداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفتشناسی فمینیستی است. معرفتشناسی فمینیستی از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسیهای این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاههای معرفتشناسی فمینیستی هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالشهای جدی روبروست. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
[[رده:نظریهها]] | [[رده:نظریهها]] |
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۰
معرفتشناسی جنسیت؛ تاثیر شرایط محیطی در معرفت.
معرفت شناسی فمینیستی، حوزة نظری بسیار وسیعی است که یک سوی آن بر نظریة سیاسی و روابط قدرت تکیه دارد، و سوی دیگر آن ناظر به نظریههای جامعه شناختی و چگونگی شکل گیری معرفت در جامعههای معرفتی است.به عبارت دیگرمعرفتشناسی فمینیستی، شورش علیه معرفتشناسی رسمی است. نقطه آغاز معرفتشناسی فمینیستی، طرح مجدد پرسش از معرفت است. در واقع، معرفت شناسان فمینیست با ادعای عدم واقعنمایی معرفتشناسی رسمی درصدد اثبات وجود جهت گیری مردانه در معرفتشناسی رایج بودهاند و در پی آن با تأكید بر تأثیر عوامل اجتماعی و جنسیت و نیز تأثیر ارتباط و همدلی بر معرفت و برتری دیدگاه زنانه، پایههای معرفتشناختی خویش را بنا كردهاند.
معرفتشناسی
معرفت شناسی حوزه ای از فلسفه است که از معرفت بحث میکند.همچنین در آن به پرسش های مربوط به شرایط شناخت آدمی پرداخته می شود؛ سوال از چرایی شناخت؟ چگونگی شناخت؟و معیار تشخیص درستی و اعتبار شناخت؟ در سنت فلسفی این حوزه به طور معمول در کنار حوزه » هستس شناسی« و جدا از آن نام برده می شد. پس معرفت شناسی سوال از چگونگی و حدود شناخت است. به عبارت دیگر معرفت شناسی نظریه دانش است و مطرح می کند که چه چیزی به عنوان دانش شناخته می شود، دانش چه معیارهایی باید داشته باشد تا به عنوان معرفت مطرح شود.<ref>حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص6</ref>
پیشینه
بلحاظ تاریخى، معرفت شناسى فمینیسم از سال 1981م با پرسش خانم لـورین کـد «آیـا جنســیت ســوژه از جنبــۀ معرفتشــناختى در فرآینــد شــناخت اهمیــت دارد؟» آغــاز شــد و پاسخ هایى که در سال1983م به این پرسش دادهشد، نقشۀ جدیدی از ساحت معرفت شناسى ترسیم کرد. با تکیۀ معرفت شناسان فمینیست بر موقعیت سوژه و زمینـهای کـه وی درصـدد کسـب معرفت است، نگاه جدیدی به مقولهی معرفت در جهان پرپـیچ وتـاب معرفت شناسـى شـکل گرفت. از نظر فمینیستها، قدرت مردانه، تمام دانشها و گفتمانهای تاریخ را به سمت منافع مردان سوق داده است. بنابراین، برای درک ساخت تفاوت جنسیتی باید به شرایط دگرگونیها و تعاریف احساسات جنسی در گفتمانهای مختلف و نحوه تولید آنها توجه شود.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص53</ref>
آغاز نظریه پردازیهای فمینیستی درباره جنسیت و معرفت را می توان واکنشی به حکم نقصان و ضعف عمل زن نسبت به مرد در فرهنگ غرب دانست که زمینهساز نظریات معرفت شناسانه فمینیسم شد. فمینیستهای موج دوم، نظام مردسالار را علت فرودستی زنان میدانستند. یکی از ابعاد این مردسالاری به خدمتگیری علم و دانش در راستای اهداف و منافع مردان بود. به همین سبب فمینیستها مدعی شدند که اول زنان باید علم مردسالار را نقد کنند و دوم مبارزه با کنار گذاشته شدن زنان از تحقیقات و علوم که یکی از جنبههای تسلط مردسالاری بر علم و دانش است، این اقدامات زمینههای رقم خوردن معرفت شناسی فمینیستی را ایجاد کر د.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص53</ref>
بنابراین، مسئله معرفت و جنسیت از دو جنبه و با دو رویکرد، دغدغه فمینیستها شد؛ ا ول، رویکرد سلبی و انتقادی که فمینیسم میکوشد با شالوده شکنی تاریخ علم و فلسفه غرب از ماهیت مردانه آن پرده بردارد و راه را برای رهایی زنان بگشاید.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص54</ref>دوم، بعد ایجابی و اثباتی است که فمینیسم در آن سعی میکند علم و معرفت شناسی جدیدی فراهم آورد که به تجارت و نقطه نظرات زنان بپردازد و بر اساس تفکرات و گرایشات زنانه شکل گیرد.به عبارت دیگر معرفتشناسی فمنیست در بعد سلبی میکوشد ادعای عینت و بیطرفی علم را با تکیه بر مباحث انتقادی پستمدرنیسم رد کند و از سرشت و ماهیت مردانه علم، پرده بردارد و در بعد ایجابی سعی میکند به اثبات اجتماعی بودن معرفت، تأثیر جنسیت در معرفت و ارائه علم و معرفتشناسی جایگزین علم و معرفت شناسی مرسوم بپردازد.<ref>رودگر، «بررسی ارتباط «معرفت و جنسیت» در معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص54</ref>
معرفت شناسی فمنیسم به سرعت رشد کرد و دیدگاههای متفاوت با تاثیرپذیری از یکدیگر شکل گرفتند. تقسیم بندیهای متفاوتی از معرفت شناسی فیمنیسم با توجه به تفاوت دیدگاهها صورت گرفته است. اما خانم سندرا هاردینگ یکی از معرفت شناسان فمنیست آنها را به شکل علمی به سه رویکرد تقسیم کرده است معرفت شناسی تجربه گرا، پست مدرن و معرفت شناسی دیدگاهی.<ref>حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص7</ref>
مبانی معرفتشناسی فمنیست
=نقش جنسیت در معرفت
نقطه آغازین معرفتشناسی فمنیست طرح مساله نقش جنسیت در معرفت است.معرفتشناسان فمینیست معتقدند در «معرفتشناسى» مسألۀ فاعل شناسا و جنسيت اين فاعل، بسـيار تأثيرگذار است و بايد معرفتشناسان از خود بپرسند كه در تحليل مسألۀ معرفت، به معرفت چه کسی نظر دارند؛ معرفت مردان یا معرفت زنان؟. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص72-74</ref>
نقش عوامل اجتماعى و سياسى در معرفت
معرفتشناسان معتقدند معرفت انسان در بستر اجتماع شکل میگیرد. به همین جهت عوامل اجتماعی، روابط قدرت و سیاست حاکم بر هر جامعهای در شکل گیری معرفت تاثیرگذار است. به عبارت دیگر فمینیستها با طرح تاثیر عوامل اجتماعی در معرفت به دنبال طرح تاثیر جنسیت در معرفت هستند.اینکه انسان در جامعه چه جایگاهی و موقعیتی دارد، چه احساسات و عواطفی دارد در حصول معرفت تاثرگذار خواهد بود. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص74-77</ref>
نقد عينيتگرايى علم
معرفتشناسان مدرن مدعی بوده، معرفت «ابژکتیو» و از لحاظ ارزشی کاملا بیطرف و غیرجانبدارانه به بررسی «سوژه» پرداختهاست.بنابراين، تفكيـك ميـان فاعـل شناسـايى و متعلـق شناسـايى و عينيت در معرفت، يعنى بهلحاظ ارزشى بیطرف بودن و دخالت ندادن ويژگىهای روانـى وعاطفى فاعل شناسايى در حصول معرفت، از عناصـر برجسـته معرفتشناسـى معاصـر اسـت.<ref>فضائلی، «حقوق خانواده در پرتـو معرفتشناسـى فمينيسـتى»، 1386ش، ص 84</ref> اما فمنیستها معتقدند پژوهش یک فرایند دوطرفه است و جـدايى فاعلشناسا از سوژه در فرآينـد شناخت هـدفى افسانهای، موهوم و دست نيافتنى است.آنـان معتقدنـد كـه دانـش از طريـق تعامل اجتماعی و زندگی در بطن جوامع و ارتباط با سوژه از طریق گـوش دادن،گفت وگو و صحبت كردن ايجـاد میشـود.بنابراین تفکیک فاعلشناسا از سوژه امری محال و غیرممکن است. <ref>برای اطلاعات بیشتر ر.ک :حاجی دهآبادی،زارع، «تبیین و بررسی معرفت شناسی فمینیستی»، 1397ش، ص77-79</ref> -===رویكرد رادیكال=== فمینیستهای رادیكال با رویكردی افراطی به مقوله جنسیتی، مشكل اصلی زنان را مردان معرفی میكنند. این زنان به «زنان ستیزهجو» معروف شدند. این معنا حكایت از روش خشن آنها میكند. این رویكرد ادعا میكند ریشه بیچارگی و سركوبی زنان توسط مردان در روابط جنسیتی اجتماعی در نظام پدرسالار است. این رویكرد توسط فمینیستهای ماركسیسم دنبال میشود. فمینیستهای رادیكال باور دارند كه باید به ریشه اصلی این رویكرد مردانه حمله كرد و آن را نابود ساخت و از این طریق است كه میتوان این نظام مردسالارانه را ملغا كرد.<ref>امیری، نگاهی انتقادی به مبانی معرفتشناسی فمینیسم، 1386، ص 87</ref>
رویكرد از لحاظ دیدگاه
این رویكرد معتقد است: اختلاف زنان با مردان معلول رابطه اجتماعی ـ اقتصادی است و «معرفتشناسی از لحاظ دیدگاه» نام دارد. ویژگی اصلی این نظریه آن است كه یك منظر ـ یا شاید هم چندین منظر ـ فمینیستی در شناخت وجود دارد و این منظر و دیدگاه توسط معرفتشناسی تحلیلی سنّتی نادیده گرفته شده است. تفاوت دیدگاهها شامل ویژگیهایی در زمینههای جزئی اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است.<ref>امیری، نگاهی انتقادی به مبانی معرفتشناسی فمینیسم، 1386، ص 87</ref>
رویكرد لیبرال
فمینیستهای لیبرال از آزادی و برابری دفاع میكردند و معتقد بودند: زنان هم باید مثل مردان از حق رأی و دیگر حقوق اجتماعی بهرهمند شوند. در فلسفه سیاسی، فمینیست لیبرال زنان را به عنوان موجودات عاقل میپذیرد و خواهان تساوی حقوق و مساوات نقش آنها با مردان است، ولی از این لحاظ كه محدودیتهای جسمی به عنوان مولّد و مربّی بچه را نادیده میگیرد، به فمینیسم لیبرال برچسب «جنسی بودن» زدهاند.<ref>امیری، نگاهی انتقادی به مبانی معرفتشناسی فمینیسم، 1386، ص 87</ref>
مبانی معرفتشناسی فمینیستی
انواع شناختها و نحوه تأثیر جنسیت در آنها
- شناخت عقلی
ما برای كشف مجهول، سه راه را میتوانیم بپیماییم:
- سیر از جزئی به جزئی كه در اصطلاح، «تمثیل» گفته میشود و یقینآور نیست. صرف نزدیكی و تقریب ذهن به موضوع مورد بحث است.
- سیر از جزئی به كلی كه در آن با بررسی یك ماهیت و یافتن خاصیت مشترك بین آنها حكم میكنیم كه خاصیت مزبور برای آن ماهیت ثابت و در همه افراد آن تحقق دارد. این كار در اصطلاح منطق، «استقرا» نام دارد كه خود بر دو قسم است: الف. استقرای تام؛ ب. استقرای ناقص.
- سیر از كلی به جزئی كه در آن نخست محمولی برای موضوع كلی ثابت میشود و بر اساس آن، حكم جزئیات موضوع معلوم میگردد. چنین سیر فكری در منطق، «قیاس» نامیده میشود.
- شناخت تجربی
این شناخت، كه از دادههای حسی به دست میآید، با جهان خارج در ارتباط است، ضمن اینكه میدانیم حكم عقل در مرحله تطبیق درباره حسّیات، ممكن است خطا كند. با این حال، با كنترل كیفی شرایط و آزمونپذیری، میتوانیم آن را به حداقل برسانیم.
- شناخت شهودی
از این نوع شناخت به «علم حضوری» هم نام میبرند و عبارت است از: علم و آگاهی هر كسی از خودش به عنوان یك موجود درككننده، كه علمی است غیرقابل انكار، و نیز آگاهی ما از حالات و احساسات و عواطف، كه علمی است بیواسطه و حضوری و همچنین خود صورتها و مفاهیم ذهنی، كه آگاهی نفس از آنها به وسیله صورت یا مفهوم دیگری حاصل نمیشود.
تأثیر اجتماع
فمینیستها اصرار دارند كه زنانگی و مردانگی برخاسته از مناسبات اجتماعی است و این مناسبات هم بر اساس تبعیض شكل گرفته است. عدهای از آنها باور دارند كه اصلاً مناسبات اجتماعی مردانگی و زنانی را میسازند و انسانها نمیتوانند از درون این شبكههای ساخته شده درون اجتماع، رهایی یابند.
اما عدهای دیگر تقریبا با همین نگرش، اما به صورت خاصتر بیان میكنند كه روابط تولید به وجودآورنده طبقه خاصی از مردان هستند و این طبقه خاص مردان مدام فهمشان را بر دیگران تحمیل میكنند.
نسبیت فهم
از پیامدهای عملی و كاركردی در پذیرش تأثیر عنصر جنسیت در امر، شناخت میتوان «نسبیت فهم» را ذكر كرد؛ زیرا در این صورت، فهم انسانها تابعهایی متغیّر از عوامل بیرونی میشوند و دیگر نمیتوانند كلی و ضروری باشند.
در واقع، كسانی كه از تأثیر جنسیت در امر شناخت سخن میگویند باید توجه داشته باشند كه شناخت و فهم را منوط به امری میكنند كه میتواند جایگزینهای فراوانی در درون اجتماع داشته باشد؛
نظریههای معرفتشناسی فمینیستی
با توجه به انتقادهایی كه فمینیست ها بر معرفتشناسی علوم معاصر وارد دانستهاند، درمقام پیشنهاد، راه حلهایی را برای بهبود وضع معرفتشناسی علمی و به تبع آن، روش شناسی علمی مطرح كردهاند.
انتقاد اساسی این است كه معرفتشناسی علمی، سوگیری مردانه داشته است. بنابراین، پیشنهاد اساسی نیز آن است كه باید این سوگیری مهار و زمینه ای فراهم شود كه از مواضع فمینیستی، به معرفتشناسی و روششناسی علمی بیندیشیم. اما فمینیستها در مقام صورت بندی چارچوب معرفتشناسی مورد نظر خود، یعنی معرفتشناسی جنسیتی، اتفاق نظر كامل ندارند، و پیشنهادهای متفاوتی را مطرح کردهاند.
درحالی كه تجربه گرایان فمینیست، اصول پوزیتویستی پژوهش بی طرف در ارزشگذاری را پذیرفتند و كار علمی موجود را به سبب ناتوانی در تطبیق با این ایدهآلها به نقد كشیدند، نظریه پردازان فمینیست بر این باورند كه دانش، الزاماً باید به طور اجتماعی استقرار یافته و چشم اندازپذیر باشد؛
زیرا برخی چشم اندازها، ازجمله چشم اندازی فمینیستی، از لحاظ معرفتشناسی ارجحیت دارند. اما، پسامدرنیست ها این سؤال را مطرح كردهاند كه آیا میتوان گفت: یك چشم انداز نسبت به دیگری ارجحیت دارد؟ و این امر آنها را به جاده نسبیگرایی هدایت كرد. توضیح هر یك از این سه رویكرد مفید مینماید.
- تجربه گرایی فمینیستی
- نظریه چشم انداز (دیدگاه)
- نظریه پُست مدرنیسم،
این موارد را به طور کامل شرح میدهد. معرفتشناسی و فلسفه علوم فمینیستی شیوه هایی را مطالعه میكند كه در آن جنسیت برفهم زنان از دانش، موضوع شناسا و رویههای پژوهش و استدلال تأثیر میگذارد.
فلسفه علم فمینیستی استدلال میكند كه رویههای دانش مسلط، زنان را به شیوههای متفاوت از زندگی اجتماعی محروم میكند. مانند طرد آنها از فرآیند پژوهش، انكاركردن آنها از اقتدار معرفت شناسانه، كوچك شمردن سبك ها و شیوههای شناخت فمینیستی دانش؛
تولید نظریاتی در مورد زنان كه آنها را به مثابه موجودات پست، غیرطبیعی و نابهنجار نشان میدهند، تولید نظریاتی در مورد پدیدههای اجتماعی كه فعالیت و منافع زنان را كم رنگ جلوه می دهد؛ تولید دانشی كه برای اقشار ضعیف سودمند نیست و یا صرفاً جنسیت و یا سایر سلسله مراتب اجتماعی را تقویت میكند.
به نظر میرسد، گام اول برای ایمن سازی جامعه اسلامی مان در برابر هجمه اندیشههای غربی از جمله فمینیسم، شناخت دقیق این مكاتب است كه افزون بر اینكه از جمله مطالبات نظام اسلامی است، از رسالتهای نهادهای تحقیقاتی، دانشگاهها و حوزههای علمیه نیز به شمار میآید؛ به ویژه این كه معرفتشناسی، حوزه ای مهم در مبارزات فمینیستی محسوب میشود و شناخت آن، مقدمه تقابل گفتمانی اندیشه اسلامی و جریان فمینیستی است.
در هر حال، این مقاله میكوشد با روش تحلیلی و با استفاده از منابع كتابخانهای، دیدگاههای فمینیستها درباره معرفت را توضیح داده و مورد نقد قرار دهد. از این رو، پس از تبیین دیدگاههای معرفت شناختی فمینیستی، به نقد آن میپردازد. با این سوال اساسی آغاز میکنیم که آیا در ادبیات دینی با همین سبکی که فمنیستها معتقدند که دیدگاه زنانه داریم و دیدگاه مردانه و اینها با هم متفاوتند؛
آیا ما در ادبیات دینی هم چنین چیزی داریم؟ آیا میتوانیم بگوییم که در ادبیات دینی هم معرفتشناسی زنانه داریم و شناخت زنان با شناخت مردان متفاوت است و چون متفاوت هستند، فرض بگیریم قضاوت اخلاقی زنان با قضاوت اخلاقی مردان متفاوت است؟ در بررسی این مساله، میتوان هم دیدگاه انتقادی به نظریه فمنیستی داشت و هم دیدگاه اسلام را مطرح کرد.
دیدگاه اندیشمندان مسلمان
از میان اندیشمندان مسلمان طرفداران این دیدگاه فوق، طرفداران این رویکرد، بین اقسام شناخت تفکیک قائل شدهاند و گفتهاند: معرفت نسبت به واقع چند فرض مشخص دارد که در تمام فروضش تاثیر جنسیت در آن منتفی است.
فرض اول شناخت عقلی است. این شناخت، همان چیزی است که در نقد دیدگاه فمنیستها ارائه کردیم. این شناخت عقلی، شناختی است، کلی، یقینی و ضروری. این شناخت چون به قضایای بدیهی برمیگردد احتمال خطا در آن حداقلی است و اگر هم خطا داشته باشد امکان بررسی و رفع آن خطا وجود دارد.
این شناخت چون کلی است، همانگونه که پیشتر گفتیم محدود به زمان و مکان و افراد خاص نیست. پس اگر ما بخواهیم عنصر را در آن مداخله دهیم، با کُلّیتش منافات خواهد داشت. پس در شناخت عقلی در اموری که بناست عقلی مورد بررسی قرار بگیرند، نمیتوانیم دخالت جنسیت را بپذیریم.
فرض دومی که طرفداران این دیدگاه مطرح میکنند، بحث "شناخت تجربی" است. این شناخت اگر چه از حواس نشأت میگیرد، امکان مداخله محقق در آن وجود دارد. ولی همانگونه که گفتیم، احراز اعتبار علمی مشروط به این است که به یک حدی از توافق برسد؛ لذا نمیتوان عناصری مثل جنسیت را در آن دخالت داد.
فرض سوم معرفت شهودی است در این نوع معرفت، صرفاً اموری که در درون شخص هستند، متعلق علم حضوری و شهودی قرار میگیرند. پس بنا بر این که علم پیدا کنید، به نظر میرسد در این نوع معرفت هم ما در متن تجربه شهودی، چیزی از معنای زنانگی و مردانگی نداریم.
این دو احتمال، چه احتمال اول که بحث امکان خطای شناختی زنان خصوصاً در قوای عقلانی یعنی شناخت عقلی، امکان مداخله جنسیت را در شناخت عقلی منتفی نمیدانست. و چه در دیدگاه دوم که با رجوع به تقسیمبندی انواع معرفت و شناخت نتیجه میگرفت که جنسیت دخالت ندارد؛
بر خلاف دیدگاه اول اندیشمندان مسلمان، ما نمیتوانیم آنرا به عنوان دیدگاه مسلط و رایج اندیشمندان مسلمان بپذیریم. برای اینکه بفهمیم بحث طرح دیدگاه اندیشمندان مسلمان بحث کاملاً مفصلی است، اما ما در این جا فقط طرح دیدگاه اجمالی اندیشمندان را ارائه دادیم
جنبش فمینیسم، در دهههای ابتدایی خویش به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی مطرح بود اما در ادامه با ورود به مهمترین عرصههای نظری به ارائۀ نظریههای فلسفی، نقد فرهنگی و نظریههای فرهنگی پرداخت.
معرفتشناسی، یکی از حوزههای فلسفی است که اندیشمندان فمینیست به آن ورود پیدا کرده و نظریه ارائه دادهاند. پرسش اصلی مقاله حاضر «بررسی و تبیین معرفتشناسی فمینیستی» است. این مقاله با روش تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، ابتدا به تبیین مبانی معرفتشناسی فمینیستی و سپس نقد آن میپردازد.
یافتههای تحقیق حاکی از آن است که مهمترین مبانی معرفتشناسی فمینیستی عبارت است از: نقش جنسیت در معرفت، نقش عوامل اجتماعی سیاسی در معرفت و نقد عینیتگرایی علم. معرفتشناسان فمینیستی پس از واردکردن انتقاداتی بر معرفتشناسی رسمی، به ارائه نظریههای بدیل روی میآورند.
تجربهگرایی فمینیستی، نظریه چشمانداز و نظریه پُست مدرنیسم، سه نظریه مهم معرفتشناسی فمینیستی است. معرفتشناسی فمینیستی از سوی اندیشمندان مختلف با انتقادات فراوانی مواجه شده است. بررسیهای این پژوهش بیانگر آن است که دیدگاههای معرفتشناسی فمینیستی هم از منظر دینی و هم با نگاه برون دینی، با چالشهای جدی روبروست.